Quantcast
Channel: پــــریـــــسکه احسان عالیخانی
Viewing all 197 articles
Browse latest View live

زادروز حکیم نامی طوس

$
0
0

به بهانه زادروز شاعر نامی و بزرگ طوس ابوالقاسم فردوسی:

امروز را زادروز حکيم توس، فردوسي بزرگ دانسته اند. سوم دي ماه روزي بود که فرزندي از ايران اسلامي در ديار خراسان و در روستاي پاژ قدم به عرصه گيتي نهاد تا کاري کند کارستان، داستان او از روزي آغاز شد که پاژ لبخند زد و ايران شکفت. او افق نگاهش را به دوردست کشاند و شکوفايي فرهنگ و زبان فارسي را نشانه رفت. آن روز که سوم دي سيصد و بيست و نه و درست در آغازين روزهاي زمستان بود، بهار را نويد داد و روزها و سال هايي که ايران بدان افتخار خواهد کرد.


بدون شرح

مکه

$
0
0
در مکه که رفتم خیال میکردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است...

غافل از اینکه تمام گناهانم گناهنبوده و تمام درست هایم به نظرم خطاانگاشته و نوشته شده بود.
در مکهدیدم خداچند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش میگردند!
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیردوره گرد نیست... دوست دارد زود به خدا برسد و گناهانخویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود!

در مکه دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش برگردم و در همان نمازساده خویش تصور خدا را در کمکبه مردم جستجو کنم...
آری،شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ایست که خدایی در آن نیست...

1

وداع با ایمان سلیمانی دلبر

$
0
0

وداع با ایمان سلیمانی دلبر پسر دایی عزیز و دوس داشتنی ام

ایمان عزیز آنچنان سکوت کرده ای که گویی

هرگز به دنیا نیامده ای

چقدر چشمانت سرد و بی روح شده اند

چه بر سرت آمده که اینگونه خوابیده ای

تو بهترین رفیق دوران نوجوانی منی

اینگونه بی سرو صدا نرو

در غربت و انزوا نرو

غروب غربت سخت است این را خوب میدانم

هنوز غم هجر پیمان را هضم نکرده ام

تو بمان سخت است ندیدنت

لبخند پر از مهرت هرگز از باورم پاک نخواهد شد

نشان خانه ات را از تمام شهر پرسیدم

ولی افسوس . . .

ولی افسوس که خیلی غریبی

غم بی کسی در چشمانت سردت موج می زند

چنان بی رمق افتاده ای

که گویی هرگز در این جسم جانی نبوده

تو شورشی

لبریز از هیجانی نگاه معصومت هرگز از دلم پاک نخواهد شد

از چه اینگونه با همه غریب بودی

افسوس افسوس افسوس

چگونه بگویم غم از دست دادنت را

چگونه بخوانم مویه ای که نگاه بی جانت را جان بخشم

شاعر چه خوب سروده برایت

ستین اشکسه یه لا

هونمو پشکسه یه لا

پسا درد گرو زشه

چنو بی دس چنو بی پا

که نتونه جنازه خوشه بکشه

دلم تنگه دلم تنگه

شوه زنگه شوه زنگه

ایمان چه بی صدا رفتی

ایمان چه بی ریا رفتی

خوب میدانم در دلت چه گذشت

خوب می دانم بر سرت چه گذشت

افسوس که رفتی افسوس

ایمان منزل نو مبارک.....

17/3/93

حال من بد نیست

$
0
0
حال من بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم


آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم

من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن!

من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن

من نمی گویم که با من یار باش من نمی گویم مرا غم خوار باش

من نمی گویم،دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین! شاد باش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود!!!

وای! رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود

از درو دیوارتان خون می چکد خون من،فرهاد،مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان

اینهمه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دورو پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!

هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت:

"ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"

انتصاب سرپرستی روزنامه کاروکارگر اصفهان

$
0
0
طی حکمی صورت گرفت:

چاپ ویژه نامه کاروکارگر در اصفهان

$
0
0
به لطف خدا بعد از دو هفته انتصاب دومین نسخه ویژه نامه کاروکارگر در استان پهناور اصفهان چاپ و توزیع شد.

نسخه اول

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نسخه دوم

سخن بزرگان

$
0
0
عادت ندارم درد دلم را به هر کسی بگویم پس خاکش می کنم زیر چهره خندانم تا همه فکر کنند، نه دردی دارم و نه قلبی
                                                                                                                    (چارلی چاپلین)

عید فطر مبارکباد

قدرت اله ایزدی(رشید)

$
0
0

آقای قدرت ا... ایزدی یک چهره شناخته شده در زمینه بازیگری طنز در ایران و مخصوصا شهر اصفهان هستند. بنابراین تصمیم گرفتیم که با این چهره دوست داشتنی مصاحبه کوتاهی داشته باشیم. آقای ایزدی نیز با وجود مشغله زیادی که داشتند و مجبور بودند جهت بازی در یک مجموعه تلویزیونی به تهران بروند، دعوت ما را پذیرفتند و با کمال بردباری در این مصاحبه شرکت کردند. در ادامه، خلاصه گفتگوی انجام شده با این بازیگر توانا آورده شده است.

گفتگو از احسان عالیخانی

-        لطفا خودتان را معرفی کنید؟

بنده قدرت الله ایزدی هستم. 55 سال دارم و در سال 1358 ازدواج نموده ام. دارای 2 پسر هستم که هر دو ازدواج کرده اند و 2 دختر نیز دارم که یکی از آنها ازدواج نموده و دیگری دانشجو است.

-        فرزندان و همسرتان به چه کاری مشغولند؟

یکی از پسرانم در زمینه موسیقی فیلم فعالیت می کند و پسر دیگرم کار تصویربرداری انجام می دهد. همسرم نیز خانه دار است.

-        غیر از بازیگری شغل دیگری نیز داشته اید؟

بله، بنده بازنشته آموزش و پرورش هستم. در ابتدا آموزگار اول ابتدایی بودم و پس از چند سال به عنوان معاون مدرسه انتخاب شدم. الآن هم 4 سال است که بازنشسته شده ام.

-        با دانش آموزان مشکلی نداشتید؟

زمانی که آموزگار بودم، مشکل خاصی نداشتم و حتی  با حرکات نمایشی به بچه ها درس می دادم که همین امر باعث می شد دانش آموزان با نمرات بالا قبول شوند. ولی بعد از اینکه معاون مدرسه شدم، در ابتدا با توجه به اینکه بازیگر طنز بودم جهت کنترل بچه ها مشکل داشتم. ولی بعد از مدتی مجبور شدم با کمی بداخلاقی دانش آموزان را کنترل کنم.

-        از چه سالی وارد عرصه بازیگری شدید؟

بنده از زمان بچگی عاشق بازیگری بودم. ولی به دلیل قد کوتاهم کسی به من بها نمی داد. موقعی که در دبیرستان درس می خواندم، پدرم 5 ریال برای ناهار به من می داد که به جای خوردن ناهار به سینما مهر (تالار اندیشه فعلی) می رفتم و فیلم تماشا می کردم.

سال 1364 بود که با موتور سیکلت از دروازه شیراز عبور می کردم. متوجه شدم که جمعیتی کنار یک کیوسک تلفن جمع شده و فیلمبرداری می کنند. من هم به آن جا رفتم. یک کارگردان بود که یک نفر آرتیست را داخل کیوسک گذاشته بود و مردم یکی یکی جهت تست می آمدند. نفرات باید درب کیوسک را می زدند و به نفر آرتیست می گفتند: آقا زود باشید، ما منتظریم!

من هم در بین جمعیت جلو رفتم و با اصرار گفتم می خواهم تست بدهم. بالاخره، نوبت من رسید. درب کیوسک را زدم و گفتم آقا زود باشید، ما منتظریم. نفر داخل کیوسک اعتنایی نکرد. من هم یقه طرف را گرفتم و گفتم اگر مردی بیا بیرون! که این کار من باعث خنده افراد حاضر شد. البته شخص داخل کیوسک از این حرکت کمی ناراحت شد، ولی کارگردان از این جسارت من خوشش آمد و گفت: تو قبلاً کار کردی؟ گفتم: خیر. به من گفت: فردا صبح بیا صدا و سیما که آن زمان واقع در پل فلزی بود. فردا صبح به صدا و سیما مراجعه کردم و توسط آن کارگردان (آقای شهریار کرمی) در فیلم "مجمع الشعرا"در نقش یک پیرمرد به بازی گرفته شدم و این شروع کار هنری بنده بود. جا دارد که از همین جا از آقای شهریار کرمی تشکر ویژه نمایم.

-        شخصیت "رشید"از کجا گرفته شده است؟

این اسم انتخاب خودم بود. چون قدم کوتاه بود تصمیم گرفتم اسمی را انتخاب نمایم که باعث خنده مردم شود و به همین دلیل نام "رشید"را انتخاب کردم.

-        نقش خانواده در موفقیت شما چقدر بوده است؟

پدرم عاشق شاد کردن مردم بود. همیشه مرا در این کار تشویق می کرد. ولی مشوق اصلی من همسرم بود. ایشان در این راه سختی های زیادی را تحمل کردند، ولی همیشه یار و یاور من بودند و با وجود مشکلات فراوان همیشه به من پشتگرمی می دادند. بنده همیشه سپاسگزار همسرم هستم.

 

-        چند اثر در کارنامه هنری خود دارید؟

حدود هشت اثر تئاتر و حدود 40 اثر سینمایی.

-        از نظر شما ماندگارترین اثر شما کدام اثر بوده است؟

در فیلم های تلویزیونی، خواستگاری و در نمایش ها، رؤیای ژاپن و عروس نمایشگاه.

-        چند اثر سینمایی خود را هم ذکر کنید؟

مثال: دنیای آینده – اتل متل توتوله (کار کودکان) – لوک خوش شانس که قرار است در آینده ای نزدیک اکران شود.

-        اجرای خارج از کشور هم داشته اید؟

بله، در کشورهای بلژیک، دانمارک، آلمان، انگلستان، اتریش و ....

-        بهترین بازیگران طنز ایران به نظر شما چه کسانی هستند؟

به نظر من همه بازیگران خوب و قابل احترام هستند. ولی بنده در زمینه ظنز به آقای اکبر عبدی و آقای علی صادقی بیشتر علاقه مندم.

-        همه ی دیالوگ های شما از قبل تعیین شده است؟

خیر، خیلی وقت ها با توجه به جو نمایش، در سر صحنه فی البداهه نیز حرف هایی می زنیم تا باعث خنده بیشتر مردم شود.

-        با برخورد مردم در کوچه و خیابان چه می کنید و چگونه کنار می آیید؟

من عاشق مردم هستم. وقتی می بینم که مردم می خندند، خدا را شکر می کنم. بنابراین اگر ناراحت هم باشم ولی کسی درخواست امضاء یا گرفتن عکس را بدهد درخواستش را رد نمی کنم. به نظر من همین امر باعث موفقیت من شده است.

-        آیا کار طنز در ایران سخت است؟

بله، کلا کار طنز سخت است. ولی در بعضی از شهرها نیز سخت تر است. مثلاً در اصفهان سخت تر از تهران می باشد، چون مردم اصفهان ذاتاً طنزپرداز هستند.

-        در حال حاضر چه مجموعه ای را کار می کنید؟

یک مجموعه به کارگردانی آقای سروش صحت می باشد که من در آن مجموعه نقش دایی جلال را دارم.

چند سؤال کوتاه:

-         رنگ مورد علاقه ی شما چیست؟  زرد

-         به چه ورزشی علاقه مندید؟  فوتبال – والیبال و بسکتبال

-         تیم فوتبال مورد علاقه شما کدام است؟ تیم داخلی: سپاهان و تیم خارجی: بارسلون.

-         به چه بازیگران سینمایی علاقه مندید؟ پرویز پرستویی و چارلی چاپلین.

-         اگر بار دیگر به دنیا بیایید، چه شغلی را انتخاب می کنید؟ باز هم بازیگری (با خنده)

 

-        در آخر اگر صحبتی دارید، بفرمایید؟

برای همه مردم آرزوی سلامتی و عاقبت به خیری را دارم. امیدوارم که در تمام مراحل زندگی موفق باشند و از همین جا دست همه آنها را می بوسم.

Article 0

$
0
0
با استعانت از خداوند سبحان دومین ویژه نامه خبری حسبان به مناسبت هفته دولت امروز روی پیشخوان دکه های مطبوعاتی اصفهان بزرگ قرار گرفت

انتصاب سرپرستی روزنامه کاروکارگر اصفهان

$
0
0
طی حکمی صورت گرفت:

چاپ ویژه نامه کاروکارگر در اصفهان

$
0
0
به لطف خدا بعد از دو هفته انتصاب دومین نسخه ویژه نامه کاروکارگر در استان پهناور اصفهان چاپ و توزیع شد.

نسخه اول

-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

نسخه دوم

چهارمین ویژه نامه استانی

$
0
0
با استعانت از خداوند سبحان دومین ویژه نامه خبری حسبان به مناسبت هفته دولت امروز روی پیشخوان دکه های مطبوعاتی اصفهان بزرگ قرار گرفت

شعر

$
0
0

در این زمانه بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست

چگونه شرح دهم لحظه لحظه خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟

به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست

رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علفهای باغ کال پرست

رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست

هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری ست
به چشم تنگی نا مردم زوال پرست


حضرت حافظ

$
0
0
دیــریست کــه دلــدار پیــامـی نفـــرستــاد

ننــوشـت سـلامـی و کـلامـی نفرستاد

صــد نــامــه نــوشـتـم و آن شـاه ســواران

پیکــی نـدوانـیـد و ســلامــی نفـرستاد

سـوی من وحـشـی صـفـت عـقـل رمـیـده

آهــو روشــی کبک خـرامــی نفرستــاد

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست

وز آن خط چون سلسله وامی نفرستاد

فریاد که آن سـاقـی شکّــر لب سـرمست

دانست که مخمـورم و جامی نفرستـاد

چنــدانکــه زدم لاف کــرامــات و مــقامــات

هیچم خبــر از هـیچ مقامـی نفرستــاد

حافظ به ادب باش که واخواست نباشد

گـر شــاه پیامی بـه غـلامـی نفرستــاد

وقوع حادثه‌اي عجيب: درگيري جوان 27 ساله با گرگ درنده در كاكارضا

$
0
0

یک قلاده گرگ در منطقه کاکارضا واقع در نزدیکی شهرستان بیران‌شهر به یک جوان 27 ساله حمله نمود و وی را مجروح و روانه بیمارستان کرد.

این جوان که امیر عالیخانی‌چگني نام دارد، در اين باره به خبرنگار پايگاه خبري يافته گفت: يك‌شنبه به اتفاق اعضاي خانواده به جشن عروسي در منطقه جولاكمر (گل زرد) بيران‌شهر رفتيم و پس از صرف نهار، هنگام وقوع حادثه‌اي عجيب: درگيري تن به تن با گرگ درنده در كاكارضا + جزيياتبازگشت تصميم گرفتيم كه ساعتي كنار رودخانه كاكارضا بنشينيم و از طبيعت زيباي اين منطقه لذت ببريم.
وي در ادامه اظهار داشت: 9 نفر بودیم که حدود ساعت 4 بعدازظهر كنار رودخانه كاكارضا مشغول تفریح و قدم زدن شدیم و در كنار من 2 برادر همسرم كه 7 و 11 سال سن دارند نيز حركت مي‌كردند.
عاليخاني ادامه داد: در اين لحظه ناگهان با یک گرگ که زیر سایه درختی مشغول استراحت بود مواجه شدیم؛ گرگ كه ابتدا كودكان را ديده بود به سمت آن‌ها رفت و من با پرتاب سنگ سعي كردم او از بچه‌ها را دور كنم.
وي بيان داشت: در اين لحظه توجه حيوان به من جلب شد؛ به سمت صورتم حمله كرد كه در اين حمله، بيني مرا كند و به چشمم آسيب رساند و بر اثر اين يورش، هر دو داخل رودخانه پرتاب شديم.
عاليخاني گفت: در حالی که با حیوان گلاویز شده و با دست‌هايم سعي در دور كردن پوزه‌اش از سر و صورتم داشتم، ابتدا دست راستم و بعد دست چپم را در دهانش فرو برد و به شدت مجروح کرد؛ البته به دليل عميق بودن آب آن قسمت از رودخانه، هر دو زير آب رفتيم و گرگ نيز با مشكل مواجه شد.
وي افزود: در اين لحظات همراهانم با داد و فرياد مرا از چنگال گرگ نجات دادند و اين حیوان درنده نیز از ترس آن‌ها متواری شد.
عاليخاني با بيان اين كه پدر همسرم مرا از رودخانه بيرون آورد و به مركز درماني رساند، گفت: اي كاش مسوولان محيط زيست و منابع طبيعي لرستان در چنين نقاطي كه معمولاً جمعيت كثيري براي تفريح و گردش مي‌روند، تابلوهاي هشداردهنده در مورد حضور حيوانات وحشي نصب كنند تا مردم مطلع باشند و در اين زمينه احتياط لازم را بنمايند.
اين جوان 4 روز است كه در بيمارستان شهداي عشاير خرم‌آباد تحت مراقبت قرار دارد و با توجه به احتمال هار بودن گرگ مهاجم، واکسن‌های لازم به وي تزریق شده است.
جالب است بدانيد گرگ‌ها حیوانات كوچك يا مریض را شناسایی و برای شکار انتخاب می‌کنند. در صورت لزوم گاهي کیلومترها طعمه را تعقیب مي‌نمايند. اين گرگ نيز با علم به اين كه دو كودك طعمه‌هاي ضعيف‌تري نسبت به سايرين هستند، در ابتدا به سمت آن‌ها رفته است.
منبع: یافته

کارون

$
0
0
با عنایت خداوند منان طی کمتر از یکماه فعالیت بعنوان سرپرست روزنامه حسبان در اصفهان سرپرستی روزنامه وزین کارون هم به حقیر اعطا شد امید است با کمک خدواند سبحان، دعای خیر شما و تلاش همکاران عزیزم در این آزمون بزرگ هم سربلند بیرون بیام انشالله....

گلستان خیال

$
0
0
این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم
این غرور و عشق و مستی . خنده بر غوغای هستی
ای سیه چشم و سیه مو . ازتو دارم . از تو دارم
این تو بودی کز ازل . خواندی به من درس وفا را
این تو بودی کآشنا کردی به عشق . این مبتلا را
من که این حاشا نکردم . از غمت پروا نکردم
دین من . دنیای من . از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من . سودای من . از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم
من . خود . آتشی که مرا داده رنگ فنا میشناسم
من . خود . شیوه نگه چشم مست تو را میشناسم
دیگر ای برگشته مژگان . از نگاهم رو نگردان
دین من . دنیای من . از عشق جاویدان تو رونق گرفته
سوز من . سودای من . از نور بی پایان تو رونق گرفته
این همه آشفته حالی . این همه نازک خیالی
ای به دوش افکنده گیسو . از تو دارم . از تو دارم

اجلاس و جشنواره بین المللی میراث فرهنگی ناملموس

$
0
0
اجلاس و جشنواره بین المللی میراث فرهنگی ناملموس با حضور بیش از چهل کشور دنیا به میزبانی اصفهان برگزار شد این همایش با همت و تلاش شهردار اصفهان جناب دکتر سقاییان نژاد و مسئولین کشوری در هتل عالی قاپو و بمدت چهار روز برگزار شد.

 

تمدن بشري مجموعه اي از دستاوردهاي مادي و معنوي انسانهاست كه هيچكدام بدون ديگري، توليد و ايجاد نمي‌شده‌اند. ميراث فرهنگي ناملموس يا ميراث معنوي، آن بخشي از دستاوردهاي تمدن‌هاست كه به آن‌ها هويت مي بخشد.

ميراث فرهنگي ناملموس به جنبه‌هاي غير فيزيكي يك فرهنگ گفته مي‌شود و اغلب آداب و رسوم جامعه در يك دورهٔزماني را دربر مي‌گيرد يا راه و روش رفتار در جامعه كه معمولاً قوانين رسمي عمومي براي كاركرد در يك فضاي فرهنگي خاص هستند. به عبارت ديگر ميراث معنوي شامل بخشي از فرهنگ ماست كه به شكل شفاهي و سينه به سينه به ما به ارث رسيده است.

اين موارد شامل ارزش‌هاي اجتماعي، سنت‌ها، آداب و رسوم و روش‌ها، باورهاي زيبايي شناسانه و معنوي، بيان هنري، زبان و ديگر جنبه‌هاي كاركردهاي انساني است. به طور كلي حفظ ميراث معنوي دشوارتر از حفظ ميراث فرهنگي مادي است

ميراث معنوي يا به عبارت ديگر ميراث غيرملموس بخش اساسي فرهنگ هر جامعه را تشكيل مي‌دهد. تمامي آثار به جا مانده از فرهنگ‌هاي مختلف، معرف انديشه و فرهنگ معنوي حاكم بر آن جوامع مي‌باشد. در حقيقت معنويات بشر به صورت آثار مادي، فرهنگي و تاريخي تجلي مي‌يابد و جنبهٔملموس ميراث معنوي را ايجادمي‌نمايد. ميراث فرهنگي، حقيقت فرهنگي هر ملت است و ركن اساسي آن به شمار مي‌رود كه در حقيقت همان جوهر يا اصل فرهنگ هر قوم را تشكيل مي‌دهد. توجه به ميراث معنوي از اين نظر حائز اهميت است كه در مقابل يكسان‌سازي فرهنگي در جهان مي‌تواند مقاومت نمايد. با حمايت از فرهنگ‌هاي گوناگون و توجه به آن‌ها مي‌توان در مقابل جهاني شدن ايستادگي نمود و از هويت فرهنگي حفاظت كرد

Viewing all 197 articles
Browse latest View live